جدول جو
جدول جو

معنی خارج نزدن - جستجوی لغت در جدول جو

خارج نزدن
(بِ مَ دَ)
ادای خارجی نکردن و در مقام گوز دادن نیز گویند و از اهل زبان بتحقیق پیوسته. (آنندراج در لغت خارج نزنی). و رجوع به خارج زدن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ شُ دَ)
زر قلب ناروا بسکه زدن یعنی خارج از دارالضرب. (آنندراج). زر قلب را خارج از دارالضرب سکه زدن. از مصطلحات. (غیاث اللغه). مقابل رائج. (آنندراج). رجوع به رائج شود:
بی اصول قدمش سکۀ رائج نزنی
خارجی واقف دم باش که خارج نزنی.
میرنجات (از آنندراج).
رجوع به خارج نزدن شود
لغت نامه دهخدا
(بِ کَ دَ)
بیرون رفتن. بیرون آمدن. برون آمدن
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
فروبردن چیزی نوک تیز در تن یا جای دیگر. نخس. (بحر الجواهر). نخس معنیش قریب بمعنی دخز است جز آنکه حالتی است که در آن چوب و انگشت بکار رود. (بحر الجواهر)
لغت نامه دهخدا
(بِ گِ رِ تَ)
هلانیدن و بیرون کردن. (ناظم الاطباء). برآوردن. بیرون برکشیدن
لغت نامه دهخدا
بیرون شدن فراجستن بیرون شدن بیرن رفتن (از خانه شهر و غیره)، ترک کردن (اداره موسسه و غیره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارج کردن
تصویر خارج کردن
کنبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
((~. شُ دَ))
بیرون شدن، بیرون رفتن (از خانه، شهر و غیره)، ترک کردن (اداره، موسسه و غیره)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
در شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
بیرون بردن، بیرون فرستادن، منتقل کردن، جابه جا کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بیرون رفتن، درآمدن، دررفتن، رانده شدن، اوت شدن، ترک کردن، فراتر رفتن، تجاوز کردن، نشت کردن، بیرون زدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
اخرج
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
Exit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
sortir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
나가다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
باہر نکلنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
kutoka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
বের হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
לצאת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
出る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
verlaten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
बाहर जाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
keluar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
ออกไป
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
uscire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
sair
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
出去
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
wychodzić
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
виходити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
verlassen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خارج شدن
تصویر خارج شدن
выходить
دیکشنری فارسی به روسی